مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
سلام حـضرت دریـا سـلام یا عـباس سـلام مـا به تـو ای بامـرام یا عـباس نگـاه مـرحـمـتت مـهـر میکـند نازل سـلامِ اُمِّ بـنـیـن بـر تـو یا ابـوفـاضـل به آبروی تو بـسـتهست آبـروی حرم دخیل بستهام امشب به تو عموی حرم به شوق دیدن رقص کـتیبه روی علم دوباره در به در روضههای خانگیام نشسته لـذت عشقـت به جان خلق الله برای عـرض ارادت ارامـنـه در راه بهشت میچـکـد از خـوشـۀ تـبـسم تو تـمـام اهـل زمـیـن تـشـنـۀ تـرحـم تـو مگر نه اینکه ز عیسی، مسیح میسازی به دست خویش ز یحیی، ذبیح میسازی یـکـی یـکـی هـمـۀ انـبـیـا گـرفـتارت نه بـنـدههـای خـدا که خـدا گرفـتارت غـلام دربه در گـوشهگـیر یـعـنی من اسیـر حـلـقه به گوش فـقـیر یعنی من کریم، حضرت رازق، مراد یعنی تو کسی که روزی هرساله داد یعنی تو به دسـتـههای عـزا با امـیـد رو کرده کسی که نزد تو امشب مریض آورده بزرگ قـافـلۀ فـتـح بـاب کـرده تـویی امید هرچه مریض جواب کرده تویی گره گشا گـره از کار نـوکـرت وا کن اشـارهای کـن و درد مـرا مـداوا کـن به یـاد تـعـزیه خـوانی ظهـر تاسـوعا بـه یـاد زمــزمـۀ کـل یــوم عـاشـورا تـمام ثـانـیـهها را به گـریه سر بکـنم مـیـان روضهمـان نـیـت سـفـر بکـنم به پای دل برسم محضر تو رمز حیات دوباره پَر بکـشم تا کـنار شط فـرات به غیر پرچم تو بیرقی که بالا نیست کسی به غیر تو ای نبض آب! سقا نیست عموی خوش قـد و بالای بچه سیدها عــزیـز اُمِّ بـنـیـن مــیــوۀ دل زهـــرا اگر به دوش رفیـعـانهات عـلم بـزنی مـیان کـربـبلا مـحـشـری رقـم بـزنی به حملهای علوی گرد و خاک خواهی کرد تمام حرمـلهها را هلاک خواهی کرد برای اینکه ببـیـنـند حـضرت سردار زره ببـنـد به تـن ذوالـفـقـاررا بـردار به یک انا بن علی باز قصد طوفان کن رجز بخوان همۀ دشت را پریشان کن برای دشمن یاغی کشیده کافی نیست برای منـقـبت تو قـصیده کافی نیست برای مدح تو از این قـبـیل باید گـفت برای رزم تو بحـر طـویل باید گـفت چه لذتیست که زهرا نگاه کرده مرا محـبـتت همـه جا روبه راه کرده مرا شبی که نام تو باشد وسط شب روضهست حرارتم همه زیر سر تب روضهست به اذن صادره از سـوی فاطـمه گویم مـرا بـبـخـش اگـر بـیمـقـدمـه گـویـم شـبـیه ابـر بـهـاری چـقـدر میبـاری به جـای آب دو دست قـلـم شده داری چـقـدر آب نه اربـاب را صدا زدهای به روی خاک غریبانه دست و پا زدهای تـمـام اهـل حـرم از غـم تـو افـتـادنـد پس از تو فاتحۀ گوشواره را خواندند چه شد کنار شریعه چرا زمین خوردی چه شد که آخر سر باوفا زمین خوردی بدون شک پس از این سرفراز خواهی شد مگر نه اینکه برای خدا زمین خوردی شبیه مـادر پهـلـو شـکـسـتهات زهـرا ز روی مرکب خود بیهوا زمین خوردی چقـدر زخم نشـسـته به روی سینۀ تو گمان کنم وسط نیزهها زمین خوردی تمام کـربـبـلا پُـر شده ست از تن تـو عزیز اهل حرم در کجا زمین خوردی |